رخدادشهر:حسین پورنادری_تبریک میگویم که با تمام محدودیت های موجود صحنه، توانستهاید از امکان موجود نیز بهره ببرید و موضوعات تاریخی اوایل قرن چهاردهم شهر اصفهان را با نمادها و استعاره های خاص نمایشی عرضه کنید.
در آغاز و همسرایی ترانه نوستالژیک "گل مریم "زنگ خاطره های چهارباغ و باغهای گل و میوهاش در خاطرم زنده شد.
از باغ زرشک که تا اوایل قاجار هنوز دارای رونق و درخور ستایش جهانگردان بود در عصر نمایش شما فقط عکس های زیبایی به یادگار مانده است.
خسروخان گرجی نهرهای قدیمی و حوض ها و باغچه های محو شده و مسیر آبرسانی باغات را احیا کرده بود و ترانه گل مچین، گل مچین، از سردر باغ را شهروندان آن زمان شنیدند و گلهای جلوی باغ را نچیدند یا به روایت نمایش برای عاشقان پرپر نکردند.
کمی بعد متوجه از دست دادن دست کارگری از کارخانه شدم و نمایش سمبلیک که صدای سوت کارخانه ها چگونه در روان آنها رخنه کرده.
یاد بچگیام افتادم که یکی از بستگانم هنگام کار در کارخانه از ماکویی که در رفته و در شقیقهاش فرو رفته بود جان سپرده بود. مقایسه کنیم دو فضای بالا را در باغ های چهارباغ.
کرار معنی دار کلمات شهر، شهربان(شهرداری)، و شهربانو را شماره نکردم که همگی مترادف زیبایی، فرهنگ و تاریخ ایران و اصفهان است، ولی با ذکر این نام ها آرامشی در قلب پیرزن قصه شما بهوجود میآورد.
نقش عکاس و عکس و بهخصوص بازیگران که گاه گاه تبدیل به عکس می شدند، روایتهای برآمده از عکس های تاریخی موجود را مهم، مستند و خاطره انگیز میکرد و موجب ارتباط تخیل و خاطره با واقعیت.
رها کردن نامه از «اشکوب بالا»، صحنه ای که بصورت طبیعی و فوقالعاده زیبا و پر معنا مینمود . صحنه دراماتیک فاش شدن یک راز را بهوجود آورد. و «مریم» استعارهای که در پایان نمایش به سرنوشت شهر اشاره می کرد، با زبان شاعرانه، عاشقانه و حسرت انگیز.
مرمتگران ما فضای کالبدی تاریخی مردم ما را بازآفرینی می کنند. نمایش های شما ورای احیای خشت و آجر و گچ، زیست شایسته درون شهر و خانه و «کارخانه» های گذشته ما را.
انتهای پیام/